ستاره بارون

سایتی برای سرگرمی و خنده

ستاره بارون

سایتی برای سرگرمی و خنده

نرم افزار غیر فعال کردن دیپ فریز ,Anti Deep Freeze

Anti Deep Freeze, نرم افزار غیر فعال کردن دیپ فریز 
(نرم افزار Anti deep freeze یا غیر فعال کننده ی دیپ فریز به درد تمامی افراد محصل و کسایی که به کافی نت میرند میخوره!) به احتمال 90 درصد کسانی که در دانشگاه, مدرسه, هنرستان, دبیرستان, کافی نت و یا ... سروکار دارند با نرم افزار نام آشنای دیپ فریز آشنا هستند. کار این نرم افزار به این صورت هست که کل سیستم را فریز میکند و مثلا اگر شما بعد از نصب برنامه تغییری در ویندوز خود به وجود آورید بعد از ریستارت ویندوز تمامی تغییرات پاک می شوند و ویندوز به حالت عادی باز میگردد. به همین خاطر در مدارس و یا ... این برنامه نصب می شود تا از تغییراتی که کاربران روی سیستم اعمال می کنند جلوگیری شود. حال اگر کاربر بخواهد این برنامه را غیر فعال کند با استفاده از برنامه ای که در این وبلاگ قرار دارد می تواند این کار را انجام بدهد. با استفاده از این برنامه ها می توانید ورژن 4 و 5 و 6 و6 و 7 برنامه ی دیپ فریز را غیر فعال کنید.

http://www.4shared.com/get/aRHJeGCV/anti-deep_freeze_v04_by_aksful.html

 هر کسی در زندگی خود قطعه گمشده دارد من هم داشتم، مادرت قطعه گم شده‌ی من بود. با پیدا کردن او تکمیل شدم. یک دایره کامل.
پسر از همان روز جست و جوی قطعه‌ی گمشده خود را آغاز کرد. رفت و رفت تا به یک قطعه‌ای از دایره رسید شعاع و زاویه آن را اندازه گرفت درست اندازه جای خالی بود ولی مشکل آن بود که قطعه زرد بود.

 

دایره باز هم رفت تا اینکه به یک مثلث رسید که فضای خالی خود را با قطعه‌های رنگارنگ کوچک پر کرده بود.

 

دایره دیگر از جست و جو خسته شده بود تا اینکه به یک قطعه مربع گمشده رسید، به او گفت شما قطعه گمشده من را ندیدید؟
قطعه مربع گریه کرد و گفت: من هستم
- ولی شما مربع هستید و قطعه گمشده‌ی من قسمتی از دایره
- من اول قطعه‌ای از دایره بودم یعنی دقیقا بگویم قسمتی از شما و منتظرتان که یک مربع قرمز آمد. قطعه‌ی گمشده او مربع بود ولی من گول خوردم و خود را به زور داخل فضای خالی او کردم، به مرور زمان تغییر شکل دادم و به شکل فضای خالی مربع در آمدم .ولی او قرمز بود و من آبی، به هم نمی‌خوردیم. اکنون پشیمانم. من قطعه‌ی گمشده‌ی شما هستم.

 

دایره که دید قطعه گمشده خود را پیدا کرده سعی کرد او را در فضای خالی خود جا دهد اما نشد، بنا بر این او را با طناب به خود بست و خوشحال راه افتاد. حرکت کردن با یک قطعه که سبب بد قواره شدن دایره شده بود خیلی سخت بود ولی دایره تمام این سختیها را به جان خریده بود و با عشق حرکت میکرد.

 

رفت و رفت ولی ناگهان گودال را ندید و داخل آن افتاد و گیر کرد. بخت به او رو کرده بود که قطعه‌ی گمشده‌اش قسمت بالای او بود و گیر نکرده بود. قطعه گمشده به او گفت: من را باز کن تا بروم و کمک بیاورم.

 

قطعه‌ی گمشده رفت و هیچ وقت برنگشت. دایره هم سالها آنقدر گریه کرد تا بیضی شد (لاغر شد) و توانست از گودال بیرون بیاید. دلش شور میزد که نکند اتفاقی برای قطعه گم شده افتاده باشد. دنبال او به هر سو رفت. تا اینکه بالاخره او را پیدا کرد. کاش هیچ وقت او را پیدا نمی‌کرد.